داستان گزارشی و گزارش داستان


داستان گزارشی یا گزارش داستان ؟بر خلاف آنچه که معمولا به ذهن میرسد داستان گزارشی به هیچ وجه نمونه ای ضعیف و یا قابل ترحم در سبکهای مختلف داستان نویسی نیست . منظور از داستان گزارشی در نگاه اول داستانی است که ادعای روایت گزارش گونه یک حادثه و یا ماجرا را دارد .منظور از این گزارش صرفا بیان روزنامه وار و خبری آن حادثه و یا اتفاق نیست بلکه بیان داستانی خبری است که باید از فیلتر ذهن هنرمندانه نویسنده گذشته باشد .عنوان داستان گزارشی را به دسته دیگری از داستانها هم میتوان نسبت داد .در این دسته نویسنده عموما وقایع و شخصیتهای داستان را تفسیر نمیکند وعملا رد پای نویسنده در این داستانها پیدا نیست . به شکلی میتوان چنین برداشت کرد که یک دوربین فیلم برداری گزارشی تصویری از ترکیب بندی صحنه ها و شخصیتهایی که در در ایجاد یک ماجرای خاص دخالت دارند را ارائه میکند. چیزی که معمولا موجب اشتباه و یا سردرگمی خواننده در شناخت نمونه های موفق این سبک میشود همرا بودن بحث گزارش داستان با بسیاری از نمونه های نوشته شده در این سبک است.

در گزارش داستان ما عملا با لایه های پیشا داستانی نوشتار روبه رو هستیم . یعنی یک ایده و یا طرح کلی وجود دارد که هنوز به مرحله داستانی نرسیده و تراش نخورده است .این گزارش داستان میتواند به شاخه های مختلفی نظیر گزارش صحنه ، گزارش تصاویر ، و یا حتی گزارش شخصیتها تقسیم شده باشد . چیزی که باعث میشود قسمتی از یک نوشته گزارش صحنه باشد و قسمتی از یک نوشته دیگر پرداخت صحنه ، توانایی ایجاد کردن اتمسفر داستانی است . به عبارت دیگر توضیحاتی که در مورد یک صحنه خاص از یک نوشته و یا داستان داده میشود اگر توانایی ایجاد و یا تغییر اتمسفر داستانی در جهت مورد نظر نویسنده را داشته باشد پرداخت صحنه نامیده میشود و نه صرفا گزارش آن. همین توضیح را در مورد گزارش تصاویر و یا شخصیتها میتوان به کار برد . حال اگر نویسنده گزارشی از یک طرح خام و پرداخت نشده را به عنوان داستان ارائه کند یه هیچ موفقیتی دست پیدا نمیکند . این نوع نوشته ها به جای داستان ، گزارشی از آن را ارائه میکنند . گزارشی از طرح و یا ایده ای که نویسنده قصد داشته با پرداخت آنها به داستان مورد نظر خود برسد . در بسیاری از نمونه های داستانهای گزارشی متاسفانه نویسنده به جای پرداخت یک داستان گزارشی، به گزارش همان داستان میپردازد و نوشته نهایی خود را در حد یک خبر روزنامه ای ( و عموما پر از اضافات و تصویرهای زاید و پرداخت نشده ) به پایان میرساند .در داستان گزارشی خواننده فقط با گزارشی از قصه اولیه روبه رو نیست بلکه شکل گزارشی داستان تنها فرم و یا تکنیکی است که از طرف نویسنده و با آگاهی کامل به نوشته اعمال شده است . اتفاقا داستانهای گزارشی که در دام گزارش داستان خود نیفتاده باشند عموما از استحکام و زیبایی بسیار زیادی برخوردارند. به عنوان مثال گزارش یک مرگ گابریل گارسیا مارکز را میتوان یکی از شاخص ترین داستانهای گروه اول به حساب آورد . در این داستان راوی گزارش قتل فردی به نام سانتیاگو ناصر را روایت میکند :

(سانتیاگو ناصر روزی که قرار بود کشته شود ساعت پنج و نیم صبح از خواب بیدار شد تا به استقبال کشتی اسقف برود ...مادر سانتیاگو ناصر بیست و هفت سال بعد که داشت جزئیات دقیق آن دو شنبه شوم را برایم تعریف میکرد گفت: او همیشه خواب درختها را میدید...یک هفته پیش از آن خواب دیده بود توی هواپیمایی از کاغذ قلعی، از میان درختهای بادام میگذرد اما به شاخه ها گیر نمیکند ...کسانی که آن روز ، در ساعت شش و پنج دقیقه،یعنی یک ساعت پیش از اینکه شکمش مثل خوک دریده شود ، موقع بیرون آمدن از خانه با او روبه رو شده بودند ، او را کمی خواب آلود اما سر حال دیده بودند و او بی هیچ قصد خاصی به تک تکشان گفته بود که روز بسیار قشنگی است...)

البته در گامهای بعدی میتوان چنین در نظر گرفت که داستانهای گزارشی فقط به داستانهایی که به شکل کاملا مشخص به گزارش یک ماجرا میپردازند اطلاق نمیشود . این سبک گزارشی را میتوان به بسیاری از نوشته ها و داستانهای سبک نو اطلاق کرد . در اکثر این قبیل داستانها ما با گزارشی از چیدمان و یا روند حرکت اشیاء و شخصیتها روبه رو هستیم .به این معنی که نویسنده با پرداختن به تمامی جزئیات موجود در یک صحنه در جهت دستیابی به یک فضا و یا اتمسفر خاص و مورد نظر خود حرکت میکند . این روند پرداخت به جزئیات صحنه به همراه ذکر دقیق چیدمان اشیاء و یا حرکت و رفتار شخصیتها را به نوعی میتوان به گزارشی از فضای موجود تعبیر کرد . گزارشی هدفمند در جهت ایجاد اتمسفر مطلوب داستانی .دقیقا به همین دلیل است که وقتی این چیدمان و یا ذکر تمام جزئیات صحنه به آن فضا و یا اتمسفر مطلوب نزدیک نمیشود داستان نوشته شده تا حد یک گزارش ساده و بی اهمیت تنزل پیدا میکند .نمونه کاملا بارز این دیدگاه داستانی داستان ترس دروازه بان از ضربه پنالتی نوشته پتر هاندکه است . این داستان گزارشی صرف از روند حرکت افراد و اشیاء است که در نهایت در ایجاد اتمسفر مطلوب داستانی خود کاملا موفق عمل میکند:

(بلوخ به حیاط رفت اما از آنجا هیچکس به دنبال او نرفت ، برگشت . طوری کنار جعبه خودکار موسیقی ایستاد که باز هم کنارش جا بود . زن پیش خدمت که حالا پشت بار نشسته بود، لیوانی را شکست . زن کافه دار به دنبال صدا از آشپزخانه بیرون آمده بود، اما به زن پیشخدمت نگاه نکرد بلکه به بلوخ نگاه کرد. بلوخ صدای موسیقی را کم کرد . بعد در حالی که زن کافه دار هنوز میان در ایستاده بود ، صدای موسیقی را زیاد کرد. زن کافه دار از جلوی او به میان سرسرا رفت...درختان فندق هر دو طرف نهر چنان روی نهر رشد کرده بودند که تقریبا سطح آب دیگر دیده نمیشد . کمی دور تر صدای داس در هنگام درو به گوش میرسید. هرچه آب آهسته تر جریان داشت به نظر رنگ آن کدر تر میشد . قبل از تغییر مسیر، آب از جریان افتاد و کاملا کدر شد. صدای تراکتوری را میشد از دور دست شنید و انگار با این چیزها ارتباط نداشت . خوشه های سیاه میوه ی اقطی کاملا رسیده در میان بیشه زار آویزان بودند...)

البته نمونه های تعدیل شده تری از این شکل نگارش داستان را در آثار نویسندگانی مانند آلن روب-گری یه نیز میتوان یافت :

( بارش برف ادامه دارد . آهسته ، عمودی، یکنواخت.و لایه سفیدی به شکلی نا محسوس روی لبه پنجره ها ضخیم تر میشود . روی پله های ورودی خانه ها ، روی بخشهای برآمده تیر های سیاه چراغ برق . روی سطح خیابانهای بی آمد وشد ، روی پیاده روهای خلوت که در آنها مسیرهایی که رهگذران در طول روز به وجود آورده اند دیگر ناپدید شده ...دانه های منظم، همه یک اندازه، با فاصله یکسان ، با سرعت ثابت نازل میشوند، فاصله یکسانی را میان خود حفظ میکنند و نظم یکسانی را...)- درهزارتو نوشته آلن روب گری یه.

همان طور که گفته شد در صورتی که نویسنده از ایجاد اتمسفر داستانی در جهت توجیه روال حرکتی این نوع بیان گزارشی ناتوان باشد این سبک نگارش تا سطح یک گزارش تصویری ( ویا خبری ) تنزل میکند . اما در صورت پرداخت صحیح و ایجاد فضا و اتمسفر مناسب ، این نوع داستانها جهانی را خلق میکنند که قرابت شگفت انگیزی با جهان مملموس و قابل درک انسان دارند.


این یادداشت به طور همزمان در وبلاگ پدرو پارامو منتشر میشود . لطفا برای کامنت گذاری از آن وبلاگ استفاده کنید:پدرو پارامو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد