● رکوئیم
● 017) مصطفی مستور / ملکه الیزابت
● 018) پیمان هوشمندزاده / به فرنگ میروی؟
● 030) احمد آرام / نگاه گاو سهلالوصول به مینوتورهای خاکستری
● 039) بیژن روحانی / زندگیها
● 047) ندا زندیه / دریچههای سیمانی
● 066) سعید رحیمی مقدم / یک نامه
● 069) مازیار نیشابوری / مرگ ماروسیای کوچولو
● 077) علی جعفری ساوی / مرخصی
● 078) عزیزالله ایما / دریا هنوز هم توفانی بود
● 079) سپینود ناجیان / بیا برویم به مزار
● 113) محمدحسین محمدی / مردگان
● 123) سارا درویش / تصویر پشت آینه
● 127) یاسمن شکرگزار / روز تولد
● 128) مهدی رجبی / این سرما مرا میکشد
● 131) انوشیروان گنجیپور / الصافات
● 142) پیمان اسماعیلی / رکوئیم
● 149) آذردخت بهرامی / شبهای چهارشنبه
● 165) نادر خوشدل / همیشه همینطور است
● 167) سعید مقدم / کلاغ
● 168) احمد احقری / تیغ در دست
● 169) اکرم محمدی / مریم بارانی
● 174) یوسف علیخانی / سیا مرگ و میر
● 197) محمدرضا شادگار / میخواهم دیگری باشم
● 201) آرش سیار / مردهها هم حوصله ندارند
● 202) محسن بنیفاطمه / چاه
● 203) پرویز نصیری / اینجا فاجعهای درحال رخدادن است
● 205) منیژه عارفی / سرخ مثل آرزو
● 215) یاسمن احسانی / کجا را نگاه میکنی بابا؟
● 221) محمدرضا رستمی / عق
● 243) زهرا مهدوی / داستان بینام
● 247) آروشا مشتاقیزاده / کتابفروشی
● 248) آتوسا افشیننوید / سفارش یک سنگ قبر
● 256) خسرو نخعیجازار / سنگ سرد
● 257) امید فلاح آزاد / رفتگان و ماندگان
● 259) علیاصغر عزتیپاک / مقبره
● 266) محمد عقیلی / اطلسیهای آن سالها
● 274) آرمین مالکی / فندک گم شده
● 279) پریا نفیسی / سایه پشت پرده
● 304) رضا بهشتی / بد دهن
● 311) آزاده شاهمیری / تمام مسیرها مسدود است
● 317) علیرضا محمودی ایرانمهر / ابر صورتی
● 326) فائزه محمدی اردهالی / دود سر شب
● 348) کیوان حسینی / دستنوشتههای قابیل
● 354) پاکسیما مجوزی / من ماندم و قصهای ناتمام
From: Mastaneh is head quarter
To: Payman Abee Base
Ref: “Strategy” Top Secret
Date: November 24, 2003
Mastaneh is going to launch as many missiles as necessary every day to different targets. Each missile carries a message to her enemies. The main targets are Biesm base, Mastaneh Robekoshid base, remaining of Varteh base and something to entire web bases. Payman base is responsible to make Iranian version of these rockets for most effectiveness of these messages for maximum destruction of these bases’ communication systems. Mataneh was a genie in a bottle; her enemies coaxed her out. Mastaneh feels there might be some double agent among us, which we should not care about, or they use chemical weapons, or demonstration against Mataneh headquarters or Blue base operations. We should not pay attention to disturbances. Mataneh will not stop her attacks until all her enemies are surrounded and all her objectives are complete. Some people probably think the main objective of all these operations is to occupy and invade the Biesm base and to attack the other bases is just for cover up. These obligations are not true. Mastaneh does not deny the importance of Biesm base but never wants to occupy that base forever. When Mastaneh objectives are achieved, she will start construction of these bases as soon as the war is over. Mastaneh hopes to give good lessons to her enemies and bring joy and happiness to all those people who live in these bases. War is not bad all of the time. You see in history how it improves people’s strength, and gives them new horizons in their lifestyles.
و ما کان مستانک لیهلک القری بظلم.و اهلها مصلون!
........................ مصلحون
عزیز پیمان... از صمیم قلب به خاطر ***رکوئیم *** بهت تبریک میگویم... مستانه
ببخشید aligations اتهامات منظور بوده
توجه توجه : فراخوان نخستین جشنواره ( و مسابقه ) دانشجویی داستان کوتاه یادواره محمدعلی جمالزاده ... برای اطلاعات بیشتر به وبلاگ من ( آدرس تایپ شده ) مراجعه کنید . شاد باشید
سلام ...رکوئیمت هیچی کم از رکوئیم نداشت !! ...پیمان با اینکه نویسندگی نمی دونم اما حس داستانت رو خوب دریافت کردم ...من بخاطر اون بچه و پدر اشک ریختم و ...و بخاطر آدم های ابله خوش گذرون و کرم خاکی که کم هم نیستند متاثر شدم .............امیدوارم که اول بشی ...
عزیز مستانه خواندن پیامهایت در اینجا و آنجا مایه بسی سر گرمی و مسرت خاطر ماست.
از مستانه...
به مقر آبی...
موضوع.... توقف موقت عملیات جنگی
جهت شادمانی وجشن برای اتمام ماه مبارک رمضان!!! و Thanksgivingsروز های شکرگزاری.. from : NOV 26-2003 to : December 1 2003 مستانه کلیه عمیات جنگی خویش قطع میکند... ولی به دشمنانش هشدار میدهد.. که به این آتش بس احترام بگذارند.. فرصت را غنیمت نشمارند...مستانه
داستان اقای هوشمند زاده خیلی عالی بود
سلام پیمان - چقد بده که تو پنج شنبه و جمعه ها کامپیوتر نداری ! مگه نه ؟ ( انگار می ری مهمونی و کسی خونه نیست )
سلام صاحبخونه ...رسیدنت بخیر ... من همچنان برای موفقیت در این مبارزه دعا می کنم ...پیمان داستانت خیلی قشنگه ...
سلام. تبریک میگم. سفر چطور بود؟
چه جوری میشه این داستانها را خواند؟؟قبلا تو سایت خوابگرد فعال بود ولی متاسفانه الان دیگه نمیشه بازش کرد و خوندش؟