هاینریش بل نویسنده ای است که تا حدودی عقاید کلاسیک نویسندگان آلمانی پیش از خود را توی کارهایش می آورد.شرح و توضیح دقیق و گاه با تفصیل موقعیتها و مناظر و مقدمه چینی های گاها طولانی موجب درجا زدن خواننده در بعضی از کارهایش میشود.به عقیده من کتابهای بیلیارد در ساعت نه و نیم و سیمای زنی در میان جمع با وجود در خشندگی فوق العاه ای که در پرداخت و محتوی دارند نمونه ای از این آثار هستند.(و تا حدودی زنان در برابر چشم انداز رودخانه).کتابهایی مثل نان سالهای جوانی و قطار به موقع رسید(که اولین کتابش هم هست) نمونه های تعدیل شده تری از این لحاظ هستند هر چند که از بعضی جهات در مرتبه پایین تری نسبت به کتابهای قبلی قرار میگیرند.(از میراث هم حرف نمیزنم چون زیاد دوستش ندارم) اما هیچ شکی نیست که شاهکارش عقاید یک دلقک است(من هم مثل یونی با این کتاب زندگی کردم).توی عقاید یک دلقک تقریبا تمام ارکان داستان به حد کمال پرداخت شده اند و هیچ چیزی کم یا زیاد نیست(خیلیها معتقدند که صادقانه ترین کتابی است که توی عمرشان خوانده اند).من از بعضی جهات میلان کوندرا و هاینریش بل را با هم مقایسه میکنم.آن دقت فوق العاده ای که در تجزیه و تحلیل انسان و موشکافی دقیق روابط انسانی بدون هیچ پرده پوشی توی کارهایشان هست آنها را به هم شبیه میکند.چیزهایی مثل لو دادن خصوصی ترین جنبه های شخصیتی انسان و کشف وتحلیل همه جانبه روابط علل و معلولی.البته تفاوتهایی هم دارند مثل پایبندی بیشتر بل به داستان و داستان پر دازی و توانایی بیشتر کوندرا در تجزیه و تحلیل روابط انسانی.