راه رفتن مرد مرده - قسمت اول

این مصاحبه یکی از معدود مصاحبه های انگلیسی انجام شده با سوزوکی کوجی نویسنده رمان حلقه است . همان طور که در یکی از یادداشتهایم اشاره کردم بر اساس این رمان فیلمی با نام حلقه به کارگردانی Gore Verbinski ساخته شده که فیلم بسیار خوب و قابل اعتنایی است . برای اطلاع بیشتر دوستانی که به این موضوع علاقه مندند باید اشاره کنم که از مجموع 135 مروری که در چهار سایت معتبر سینمایی بر روی این فیلم نوشته شده به طور میانگین ، امتیاز چهار تا چهار نیم ستاره از پنج ستاره به آن تعلق گرفته است . آمار مرورهای این سایتها به شرح زیر میباشد :

امتیاز میانگین ( از پنج ستاره)    تعداد مرورهای نوشته شده              نام سایت

۴.۵                                                 ۳۶                                FourwordFilm                    

Iofilm                                               2                                                     4

Price Tool                                         96                                                   4

Film Critic                                          ۱                                                  4.5

لازم به توضیح است که اکثر منتقدین این سایتها از افراد با سابقه و مشهور در زمینه نقد فیلم ( و کتاب ) هستند و عموما صاحب یک یا چند اثر (چه به صورت فیلم و چه به صورت کتاب ) در زمینه تخصصی هنریشان میباشند . به همین دلیل و به خاطر علاقه شخصی که به این موضوع داشتم تصمیم گرفتم که یکی از آخرین مصاحبه های آقای کوجی را به فارسی ترجمه کنم . هدف اصلی این مصاحبه آشنایی خوانندگان ایرانی با نویسنده توانایی است که ( متاسفانه ) به طور کامل در ایران ناشناخته مانده است . تاریخ انجام این گفتگو روز جمعه پنجم اردیبهشت ماه سال 1382 میباشد .

سوزوکی کوجی یکی از پر خواننده ترین نویسندگان حال حاضر ژاپن است . آثار کوجی را به نوعی پاسخ ادبیات ژاپن به نوشته های استیفن کینگ میدانند . کوجی بعد از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه کیو شغلهای مختلفی را تجربه کرد . از جمله کار در مدرسه تقویت حافظه . جایی که به گفته خودش برای جلب توجه دانش آموزان برای آنها داستانهای ترسناک تعریف میکرده . او از سال 1990 به شکل حرفه ای به نوشتن رمان روی آورد . در همان سال او جایزه رمانهای فانتزی را برای رمان بهشت از آن خود کرد . در سال 1991 او رمان حلقه را منتشر ساخت که دو برداشت بسیار موفق سینمایی بر اساس همین کتاب ساخته شده است . در سال 1996 مارپیچ را منتشر کرد که دنباله رمان حلقه بود . او در همان سال موفق شد که جایزه یوشیکاوا ایجی یونگ را به خود اختصاص دهد . او رمانهای گره و روز تولد را به عنوان دنباله هایی بر رمان حلقه و مارپیچ نوشت . در سال 2002 استودیوی فیلمسازی دریم ورکز فیلم حلقه را براساس نسخه ژاپنی آن بازسازی کرد . آخرین رمان کوجی گردشگاه خدا نام دارد . حلقه اولین رمان سوزوکی کوجی است که از ژاپنی به انگلیسی ترجمه شده است . علاوه بر این کتابها ، آقای کوجی به مسئله پدر و روابط پدری در ژاپن علاقه بسیار زیادی دارد. او به طور جدی به سیستم سنتی پدر مداری در خانواده های ژاپنی خرده میگیرد و آن را مورد بررسی و انتقاد قرار میدهد . کوجی علاوه بر نوشتن کتاب اشکها در زمینه ادبیات کودکان به ترجمه چند کتاب در همین زمینه هم دست زده است .

داستان حلقه ( که احتمالا معروف ترین کار شما هم هست ) در باره یک نوار ویدئویی با صحنه های نابه هنجار و آزار دهنده است که به شکل مرموزی بینندگان خودش را در مدت یک هفته میکشد . جرقه اولیه این داستان از کجا زده شد؟

  • وقتی که من شروع به نوشتن این کتاب کردم ایده دقیق و مشخصی در ذهن نداشتم . در حقیقت باید بگویم که این موضوع کم و بیش یک نوع الهام ادبیاتی بود که مرا در نوشتن این رمان راهنمایی میکرد . من به طور کامل نمیدانستم که این داستان در باره چه موضوعی است و یا اینکه با این رمان به کجا خواهم رفت . این کار درست مثل ساختن یک قطعه موسیقی است . من به داستانی که در مغزم جریان دارد گوش میدهم و بعد آن را مینویسم . دقیقا مثل همان جمله موتسارت که گفته بود سمفونی ها و ارکسترهایش از توی مغزش میگذرند و بعد آنها را به شکل نت مینویسد . موتسارت نمیدانست که این نواها از کجا می آیند . من هم دقیقا نمیدانم . آنها فقط می آیند .

خب...خود این قضیه هم خیلی رمز آلود و پیچیده است . کتاب حلقه از درون مایه های مختلفی استفاده می کند . درون مایه هایی مانند : مردم گریزی ، عقاید دوجنسیتی ، بیماری ، اخلاقیات و فایده باوری .خود شما در باره اصلی ترین درون مایه های کتاب چه نظری دارید ؟

  • وقتی که من این کتاب را مینوشتم از دو دخترم در خانه مراقبت میکردم . در حقیقت من این رمان را چهارده سال پیش یعنی در سال 1989 نوشته ام .در آن زمان دختر بزرگم فقط دو ساله بود و همسرم نیز به عنوان معلم تاریخ ژاپنی در یک دبیرستان کار میکرد . آن موقع من به جای همسرم از دخترهایمان مراقبت میکردم...

که در ژاپن کار خیلی غیر معمولی به حساب می آید...

  • و به همین دلیل درون مایه رمان حلقه حقیقتا درباره عشقی است که من به دخترهایم داشتم . قهرمان حلقه پدری است که همسر و دختری دارد و مانند بسیاری از مردان بزرگترین ترس او در زندگی از دست دادن همسر و دخترش است . این مسئله در مورد خود من هم صادق است . بزرگترین ترس برای من هم ازدست دادن دختر و همسرم است . شخصیت اصلی رمان من هم برای حفظ همسر و دخترش مبارزه میکند .

انگیزه شما از کجا می آید ؟ آگاهانه بوده یا نا آگاهانه؟ از میان داستانهای عامیانه است؟ یا تلوزیون ؟ سینما ؟ استیفن کینگ یا ادگار آلن پو ؟ مذهب ؟ فلسفه ؟ چه چیزی به شما الهام میبخشد ؟

  • قسمت اعظم نوشته های من از تجربیات شخصی خودم ایجاد شده اند . اما اگر بخواهم منصفانه قضاوت کنم من از چیزهایی که میخوانم تاثیر می گیرم . من در دانشگاه ادبیات فرانسه تدریس می کنم و روی ادبیات آمریکایی ، فرانسوی و آلمانی مطالعه بسیار زیادی دارم . واقعیتش را بخواهید من رمانهای ترسناک نمیخوانم . یعنی آنها را دوست ندارم . یک بار کتابی از استیفن کینگ خواندم اما چیز دندان گیری نداشت . من به ادبیات انسان گرای آمریکایی احساس نزدیکی بسیار زیادی میکنم . من مردان همینگوی را دوست دارم . دوست دارم که مانند آنها قایقرانی کنم . به همان شکلی که توی پیرمرد و دریا بود . من همه آنها را دوست دارم .