سلام سلام

سلام بر همگی. بالاخره این بلاگ اسکای درست شد. ما هم برگشتیم. توی این مدت رفتیم و به جای آبی شدیم پدرو پارامو. آنهم توی سایت پرشین بلاگ. نمیدانم چرا ولی پرشین بلاگ به دلم نمینشست. حالا تصمیم گرفتم که یواش یواش برگردم توی همین بلاگ اسکای خودمان.البته پدرو پارامو را هم برای روز مبادا نگه میدارم. اگر خواستید میتوانید به این آدرس سری به پدرو بزنید: paramo.persianblog.com

فقط فعلا بی خیال دیدن عکسهای مطلب قبلی توی این بلاگ بشین. اگه خواستین عکسها رو ببینین یه کامنت بذارین تا عکسها رو براتون میل کنم.

یه نفر هم کامنت گذاشته ( که حدس میزنم هاله باشه) اما هیچ مشخصاتی نذاشته.

بیچاره نقاشهای امپرسیونیست قدیمی. اون همه ذوق واستعداد و اون توانایی فوق العاده در درک و شناخت طبیعت. کافیه برید و یه نگاهی به کارهای مونه، پیسارو ، کوربه ویا سزان بندازید. به نظر من هنوز کارشون آدمو سر ذوق میاره. انگار نه انگار که این همه سال گذشته. اون رد قلمها، اون رنگهای زنده وشاد و اون نقشهایی که نه واقعیتند و نه خیال .
حالا چرا میگم بیچاره نقاشهای امپرسیونیست ؟ بیچاره به این خاطر که حالا هر جوجه ای پاشو تو کفش اونها میکنه. تازه نه هر جوجه نقاشی. منظورم هر تازه کاریه که فقط کمی گرافیک کامپیوتری بلده. یکی مثل خودم. یه نمونه اش رو هم پایین آوردم. فقط بگم که این نقاشی از روی یه عکس کاملا واقعی درست شده.