-
چند نکته درباره ترجمه شهر شیشه ای اثر پل استر
یکشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1383 12:46
واقعا بازار بی در و پیکری است این بازار ترجمه. متاسفانه بسیاری از مترجمان ما به جای ترجمه یک اثر به بیان درک و برداشتهای ادبی خودشان از آن اثر می پردازند و نتیجه ترجمه خیلی بیشتر از اینکه به نویسنده کتاب تعلق داشته باشد ، متعلق به مترجم آن اثر است . روال کار هم به این شکل است که در هنگام اتفاق افتادن عمل ترجمه ، مترجم...
-
دو شعر از پل استر
چهارشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1383 14:36
پل استر نویسنده را همه می شناسیم . خیلی ها استر فیلم ساز را هم می شناسند . با دیدن فیلم لولو بر روی پل به راحتی می شود فهمید که استر فیلم ساز هیچ دست کمی از استر نویسنده ندارد . اما توی ایران استر شاعر را کسی نمی شناسد . با وجود اینکه تا به حال سه کتاب مجموعه شعر از این نویسنده معاصر آمریکایی به چاپ رسیده اما این وجه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 19 اردیبهشتماه سال 1383 07:49
خواهشا به وبلاگ جدید سر بزنید .... Adagio.blogsky.com
-
وبلاگ جدید آداجیو
یکشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1383 10:09
از این به بعد در وبلاگ آداجیو خواهم نوشت . از همه دوستانی که به اینجا سر می زدند خواهش می کنم که به آداجیو بیایند : adagio.blogsky.com
-
وبلاگ جدید
یکشنبه 16 فروردینماه سال 1383 12:27
به زودی این وبلاگ تعطیل میشه . می رم به یه وبلاگ جدید .
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 20 اسفندماه سال 1382 15:05
روز یکشنبه حتما به روز می کنم!!! فقط یه چیزی ... دوستانی که میل دارن افاضات فلسفی... ادبی ...هنری و... بفرمایند خواهشا چند مثال درست و قابل درک هم بیاورند تا بخارات معده ار بخارات مغز منفک شود ( این جمله به خود بنده هم ارجاع می دهد ). مثلا اگر دوستی افاضه کرد که : کل زبان ما فلان طوری است یا اینکه کل اشعار ما برای...
-
تاملاتی در باب بیل
دوشنبه 27 بهمنماه سال 1382 10:57
وچنان حقیر است که قادر به بخشیدن دیگران نیست and too petty to forgive --------------------------------------------------------------------- راستش را بخواهید در این مدت آنقدر در باره بیل و کشنده اش خانم ترومن مطلب خوانده اید که شاید حسی برای خواندن این یکی نداشته باشید . به شما کاملا حق میدهم . اما فقط می خواستم نکته...
-
خنده همیشه خوب چیزیه!
سهشنبه 14 بهمنماه سال 1382 10:52
توی این چند وقته از بس نوشتم فردا می نویسم و چیزی ننوشتم تبدیل شدم به اسطوره چوپان دروغگو . ولی از این به بعد سعی می کنم یه کم مرتب تر و منظم تر باشم ( لطفا به کلمه سعی می کنم توجه کنید!! ) یه چیزی دو سه هفته س که رو دلم مونده و خیلی دوست دارم در بار ه ش چیزی بنویسم.نمیدونم از نمایشگاه ششمین دوسالانه نقاشی معاصر ایران...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 11 بهمنماه سال 1382 13:58
از فردا دوباره اینجا رو راه میندازم ...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 7 دیماه سال 1382 12:22
غمباد گرفتم .... و خیلی چیزهای دیگر ....
-
فعلا
شنبه 6 دیماه سال 1382 07:50
می خواستم یکی دیگه از قسمتهای دستور طبخمو بذارم تو وبلاگ....نمیدونم شاید هم یه کار دیگه میکردم... اما دیدم فایده نداره ... فعلا تا مدتی به این شکل از وبلاگ نویسی بی اعتماد شدم ... از این بعد نوشته های کوتاه تری میذارم تو وبلاگ ... خیلی کوتاه تر ... فقط یه چیزی ... فیلم the good girl رو حتما ببینید ... همیشه وقتی فکر...
-
روش طبخ یک داستان پست مدرنیستی - ۲
یکشنبه 30 آذرماه سال 1382 11:26
پس شخصیت ما خانمی است با نام زتا . این خانم گاهی مشخصات یک اسطوره را از خود بروز میدهد ، گاهی تبدیل به افسانه میشود گاهی یک بشر عادی است و گاهی هم مانند ی ک بچه عقب مانده خل بازی درمی آورد. خب... از اینجا به بعد ما به شما میگوییم که خانم زتا چه کارهایی را باید انجام دهد و چه کارهایی را نباید انجام دهد تا به یک شخصیت...
-
روش طبخ یک داستان پست مدرنیستی - ۱
دوشنبه 24 آذرماه سال 1382 11:58
همه ما گاهی پیش خودمان فکر کرده ایم که دیگر بس است ... تا کی عقب افتادگی؟ ...دیگر وقتش است که داستانی بنویسم پست مدرن ... باید طرحی بیفکنیم که هیچ جوجه مدرنی ( کلاسیکها که جای خود دارند ) حتی جرات نکند به آن فکر کند... و مشکل درست از همینجا شروع میشود. چونکه پست مدرن بودن به این راحتی هایی هم که فکر کرده ایم نیست! همه...
-
آیریس
سهشنبه 18 آذرماه سال 1382 11:56
نمیدانم برنامه مردان اندیشه را میدیدید یا نه . - اگر نمیدیدید باید خدمتتان عرض کنم که از دستتان رفت - توی یکی از قسمتهای آن برنامه از خانمی دعوت شده بود به نام آیریس مورداک . خانمی که باوجود اینکه فلسفه خوانده بود اما رمان مینوشت و شهرتش هم از همینجا آب میخورد . من قبلا اسم مورداک را نشنیده بودم ( اصلا نمیدانم از او...
-
نقدی بر کتاب خنده در خانه تنهایی نوشته بهرام مرادی
دوشنبه 10 آذرماه سال 1382 11:49
خانه تنهایی اولین کتاب منتشر شده از بهرام مرادی در ایران است . این کتاب موفق شد جایزه نویسندگان و منتقدین مطبوعاتی در زمینه بهترین مجموعه داستان منتشر شده در سال 1381 را به خود اختصاص دهد. بهرام مرادی نویسند ای است که توی جایی نزدیک به دیوار سابق برلین نشسته و داستانهایش را مینویسد . و البته خیلی ها معتقدند که خوب هم...
-
خبر تکمیلی از مسابقه بهرام صادقی
شنبه 8 آذرماه سال 1382 14:19
سیاههی آثار برگزیده برای داوری مرحلهی نهایی هیات داوران، شامل ۲۷ داستان کوتاه نیز منتشر شد. این ۲۷ داستان ، در واقع گزیدهایست از سیاههی ۴۴ داستان برگزیده برای داوری وبلاگنویسان. آثاری به این مرحله راه پیدا کردهاند که در مرحلهی نخست داوری یا نظر هر ۵ داور اول و یا نظر دستِکم ۴ داور را برای برگزیده شدن تامین...
-
رکوئیم
دوشنبه 3 آذرماه سال 1382 14:50
برای خواندن داستان رکوئیم لطفا اینجا را کلیک کنید: ● رکوئیم نامزدهای بهترین داستان به انتخاب وبلاگنویسان ● 017) مصطفی مستور / ملکه الیزابت ● 018) پیمان هوشمندزاده / به فرنگ میروی؟ ● 030) احمد آرام / نگاه گاو سهلالوصول به مینوتورهای خاکستری ● 039) بیژن روحانی / زندگیها ● 047) ندا زندیه / دریچههای سیمانی ● 066)...
-
مصاحبه با سوزوکی کوجی - قسمت پایانی
شنبه 1 آذرماه سال 1382 10:38
شیطان چیست ؟ این روزها از این کلمه خیلی استفاده میشود . برخلاف استیفن کینگ و دیدگاه غربی که به مسئله شیطان به شکل یک وجود قدیمی و ماقبل تاریخ نگاه میکنند شیطان کتاب حلقه بیشتر آفریده خود بشر است. اما آفریده ای که از بشر متنفر است . آیا شما این شیطان را از درون خود بشریت به امانت گرفته اید ؟ - من به وجدان بشری اعتقاد...
-
راه رفتن مرد مرده - قسمت اول
چهارشنبه 28 آبانماه سال 1382 14:00
این مصاحبه یکی از معدود مصاحبه های انگلیسی انجام شده با سوزوکی کوجی نویسنده رمان حلقه است . همان طور که در یکی از یادداشتهایم اشاره کردم بر اساس این رمان فیلمی با نام حلقه به کارگردانی Gore Verbinski ساخته شده که فیلم بسیار خوب و قابل اعتنایی است . برای اطلاع بیشتر دوستانی که به این موضوع علاقه مندند باید اشاره کنم که...
-
بازی های غیر رسمی
شنبه 24 آبانماه سال 1382 11:35
بازم مهمونی دارن . توی حیاط خونه شون جمع شدن و با هم حرف میزنن . سرمو کمی از دیواره سنگی لبه بالکن بالا میکشم تا تو حیاطشونو نگاه کنم . ممکنه ببینن . ولی پایین نمیکشم . چند تا زن و مرد گوشه حیاط وایسادن و با هم حرف میزنن . از حالت موهای زن دست راستی خوشم میاد . یاد یه چیزی می افتم که حس خوبی برام داره . یه بچه کوچیکم...
-
من قطعا سولاریس تارکوفسکی را دوست ندارم
شنبه 17 آبانماه سال 1382 14:44
مصاحبه با استانیسلاو لم نویسنده رمان سولاریس استانیسلاو لم نویسنده لهستانی در سال 1921 در شهر لوف به دنیا آمد. شروع جنگ جهانی دوم تحصیلات پزشکی او را ناتمام گذاشت. در دوران اشغال لهستان توسط آلمان نازی تعمیر کار اتومبیل بود و در جنبش مقاومت نیز فعالیت داشت .پس از آزادی لهستان تحصیلات پزشکی خود را در کراکوف به پایان...
-
The Ring
یکشنبه 11 آبانماه سال 1382 12:19
بعد از مدتها یه فیلم ترسناک دیدم که خیلی حال داد . بنده همینجا اعلام میکنم که مخلص تمام فیلمهای ترسناک خوب هستم . حلقه مطمئنا یه فیلم ترسناک خوبه .حلقه ثابت میکنه که وقتی یه کارگردان خوب میره سراغ یه کتاب خوب حاصلش میشه یه فیلم خوب .به نظر من جذابیت ( اگه نگیم اصلی ترین بخش ) یه بخش خیلی خیلی مهم تو سینماست و حلقه پر...
-
قسمت دوم مصاحبه با تونی موریسون
چهارشنبه 7 آبانماه سال 1382 09:03
بسیاری از شخصیتهای مرد رمان « بهشت » از مشکلات شدیدی رنج میبرند . من به این موضوع فکر میکرم که ایا شما خودتان با تمام این شخصیتها به به عنوان شخصیتهای خاص اخلاقی احساس نزدیکی میکنید ؟ - من فکر میکنم کسی که بیشترین نزدیکی را در مورد مشکلات اخلاقی با حساسیتهای من دارد همان کشیش جوان است . او به شدت با عقاید مذهبی اش...
-
مصاحبه با تونی موریسون - قسمت اول
یکشنبه 4 آبانماه سال 1382 12:44
خب... برای رفع خستگی هم که شده این مصاحبه تونی موریسون را بخوانید ( تا دوباره نوبت به داستانها برسد ): تونی موریسون در سال 1931 در شهر لوراین واقع در ایالت اوهایو به دنیا آمد . او بعد از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه هاوارد در رشته فوق لیسانس ادبیات انگلیسی در دانشگاه کرنل به تحصیل پرداخت و مدرک دانشگاهی خود را با پایان...
-
جمع کردن برگها وقتی روی زمین ریخته باشند
دوشنبه 28 مهرماه سال 1382 09:11
بعد از چند ساعت غلت خوردن توی تختخواب ، از سر جایم نیم خیز میشوم ، چراغ مطالعه روی تخت را روشن میکنم و به ملافههای چروکیده روی تختخواب خیره میمانم . و همان وقت صحنهای از عروسی خودم یادم میآید. توی باغ بزرگی، روی صندلی دستهداری نشستهام و زنم هم دستم را گرفته و با خوشحالی میخندد. هر بار گوشه ای از باغ را نشان...
-
آزار
سهشنبه 22 مهرماه سال 1382 07:40
ببخشید که اینقدر تند تند داستانها رو میذارم توی وبلاگ . برای این کارم دلیلی دارم که بعدا متوجه میشین . اگه کسی داستانهای قبلی رو نخونده (اگه حال و حوصله داشت) لطف کنه و بخونه . آزار «شما مرا نمیشناسید. بهتر است هیچوقت هم نشناسید. این تنها نامهای است که بعد از چهار سال برای شما مینویسم. از این به بعد من توی تمام...
-
مثل بازی، مثل رقص
دوشنبه 21 مهرماه سال 1382 08:31
این همه سال توی بیمارستان، چندبار قطع امید. مردن، زندگی و باز مردن و زنده شدن. حالا پرستار میآید و ملافههای سفید را گوشة تخت میگذارد. پهن نمیکند عجیب است. بعد از این همه سال که ملافههای سفید را هر روز توی یک ساعت خاص عوض میکنند، این همه سال که مجبوری توی یک ساعت خاص از روی تخت کنار بروی تا این ملافههای سفید را...
-
پنهان
یکشنبه 13 مهرماه سال 1382 11:49
جان من اگه حوصله خوندن ندارین یا اینکه فکر کردین اصلا حسش نیست یه همچین داستان بلندی رو بخونین برین پایین و یه کامنت بذارین به این مضمون : فعلا حوصله ندارم بخونم. با تشکر! پنهان سینهام سنگین است. هن که میزنم میفهمم. تاریکی پنجرههای بسته با میلههای گرد و سفید .رد میشوند از رو به روی چشمها. گامهایش را بلندتر...
-
کافه ۷۸
چهارشنبه 9 مهرماه سال 1382 10:51
این دوشنبه رفته بودم کافه ۷۸ . مثل قبل شلوغ نشده بود . یعنی شلوغ بود اما اونایی که اومده بودن از بچه های نویسنده نبودند ( البته اکثرشون مشغول نوشتن داستان زندگی خودشون بودن!!) . دو تا داستان هم خونده شد . شهرام رحیمیان نویسنده کتاب دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد هم آمده بود . خیلی مظلوم رفت و نشست گوشه میز ....
-
فلسفه و ادبیات ۳ - آفرینشهای مخالف
سهشنبه 1 مهرماه سال 1382 08:55
و باز هم فلسفه و ادبیات . گروهی از متفکرین بر این عقیده اند که فرمهای پایه ای وجهان شمول اموری نیستند که به وسیله فلسفه قابل ایجاد باشند . این فرمهای پایه ای به وسیله گروه بسیار زیادی از نویسندگان و در طی زمانی طولانی ایجاد شده اند و هر کدام از آنها در حقیقت محصول آفرینشی هستند که در دنیای خاص و ویژه یک نویسنده اتفاق...