چند سال پیش جریانی در فرم و زبان نگارش داستان کوتاه در بین داستان نویسان جوان رواج پیدا کرده بود که من اسمش را میگذارم جریان گلشیری.این جریان البته در مورد نویسنده هایی که سابقه بیشتری در نوشتن داشتند هم قابل بررسی است و به راحتی میشود رد پای زبان گلشیری و تاثیرش را پیدا کرد. این دیدگاه نسبت به فرم و زبان هنوز هم بین نویسندگان کهنه کارتر محبوب است . اصلا میشود گفت که این دیدگاه نسبت به فرم وزبان نوع خاصی از داستان نویسی را ایجاد کرده که در نوشته های بعدی به آن خواهم پرداخت. داستانی که مشخصه اصلی آن توجه به زبان از طریق بازبینی متون کهن و ایجاد اصالتهای جدید زبانی است.
اما حالا که چند سال از مرگ گلشیری میگذرد جریانهای دیگری به جریان غالب داستان کوتاه مدرن ما تبدیل شده اند. آن دیدگاه سختگیرانه گلشیری نسبت به زبان جایش را داده است به دیدگاه ساده تر ، ریز نگارانه تر و تا حدودی آپارتمانی تر کاروری.اگر به کتابهای جدیدی که از نویسندگان جوان چاپ میشوند نگاهی کرده باشید به وجود دو جریان کاملا مشخص در داستانهای نوشته شده پی میبرید.دیدگاه اصلی وتا حدودی مشخص تر همان دیدگاه کاروری است که گفتم. زبان در این نوع از داستان نویسی به هیچ وجه مشخصات زبان گلشیری را ندارد.( البته اصراری بر زبان گلشیری نیست. میتوانید آن را زبان صفدری یا خسروی یا هرکس دیگری که دوست دارید بنامید . اما من هنوز میگویم زبان گلشیری). زبان این دسته از داستان نویسان زبانی معمولا ساده و سرراست است که از پیچیدگی های معمول زبان گلشیری در آنها خبری نیست.ریزنگاریهای خاص کاروری کاملا در این داستانها مشخص است و فضاهای بسته ( آپارتمانی) محیطهای اصلی روایت هستند.دیدگاه دیگر شاخه جالبی از سبکهای تجربه شده نویسندگان آمریکای جنوبی است . رد پای نویسندگانی مانند فوئنتس ، مارکز و تا حدود کمی بورخس در آثار این دسته از نویسندگان پیداست. البته در بین آنها تاثیر فوئنتس آشکار تر است .از نویسندگان وطنی هم که بخواهیم مثال بزنیم میشود به تاثیر بهرام صادقی اشاره کرد.البته این تاثیر زیر ساختی تر از جریان کاروری است. دسته دیگری از نویسندگان هم هستند که داستانهایشان عملا تلفیقی از این جریانهاست. اما در هرصورت اثر جریان کاروری باز هم مشخص تر از سایر جریانهاست.
اما نکته قابل تامل این است که بعد از آشنایی با کارور و در همین مدت کوتاه دو یا سه ساله جریان غالب داستان کوتاه روبه رشد ایران در حال تغییر کردن است.همان طور که گفته شد توجه بیش از حد به لحظه نگاریها ( و یا حس نگاریهای جزئی) و کم رنگ تر شدن زبان ( نسبت به جریانهای قبل از آن ) از ویژگیهای اصلی این نوع از داستان نویسی است. ( این تغییر در آثار نویسندگان جوان به وضوح قابل مشاهده است). نتایج جوایز داده شده به داستانهای مختلف نیز نشان میدهد که حتی سلیقه نقد و داوری داستانها نیز در حال تغییر است.
حالا باید پرسید که این نوع نگرش نسبت به داستان کوتاه چه وضعیتی را برای آینده داستان نویسی ایران ایجاد خواهد کرد. بعضی از دوستان معتقدند که این جریان یک حالت گذراست و به زودی از داستان نویسی ما کنار گذاشته خواهد شد.گروهی هم معتقدند که این جریان قوی تر از آنی است که به راحتی قابل حذف شدن باشد. نتایج جوایز
o’henry ( که در یادداشت قبلی اشاره ای به آن کردم) نشان می دهد که داستان کوتاه پیشرو در آمریکا نیز به شدت تحت تاثیر جریان کاروری قرار دارد.